حسرت با هم بودن به قلم مرضیه نعمتی
پارت چهل و هشتم :
وقتمان که تمام شد برگشتیم سر جای خودمان. گوشیام زنگ خورد و جواب دادم:
ـ الو...
صدای سوگل را شنیدم:
ـ سلام الهام.
ـ سلام سوگل جان.
ـ کجایین شما؟! مجید چرا گوشیش رو جواب نمیده؟
به مجید نگاه کردم و گفتم:
ـ سوگل میگه چرا گوشیت رو جواب نمیدی؟
مجید دست توی جیب پیراهنش کرد و متوجه شد گوشیاش همراهش نیست. سرش را تکان داد و گفت:
ـ تو خونه جا گذاشتم!
ر
روژین
00من از استرس رفتار شکوه اصلا متوجه عاشقانه های الهام و مجید نمیشم! خدایا خودت شکوهو درستش کن یا خودم درستش کنم؟😠